قهرمان محله ، شنیدن آرزوی زنی که کارتن خواب ها را نجات می دهد ، ماه ها کوشش و گفت وگو به امید لحظه شگفت انگیز آزادی

به گزارش وبلاگ روشینا، تصویر بچه ها کار، زنان و مردان کارتن خواب، معتاد، دستفروشان سر چهارراه و در یک کلام تماشا آسیب های اجتماعی و دست روی دست گذاشتن اذیتش می کرد. هنوز هم می نماید.

قهرمان محله ، شنیدن آرزوی زنی که کارتن خواب ها را نجات می دهد ، ماه ها کوشش و گفت وگو به امید لحظه شگفت انگیز آزادی

وبلاگ روشینا- نصیبه سجادی:به همین علت تصمیم گرفت سر این رشته را بگیرد تا ببیند کجای داستان زندگی برخی آدم ها می لنگد؛ شاید که بتواند از همان جا آب رفته را به جو بازگرداند. فاطمه نیکخواه یکی از شهروندان مسئول و نوع دوست مرکز است که سال هاست همه توانش را ضرب در هزار نموده تا با بهره گیری از یاری دوستان خیرخواهش کمی از بار مسائل این شهر بکاهد. 36 سال دارد و فوق لیسانسش را با گرایش آسیب های اجتماعی سال ها پیش گرفته. ساکن خیابان ستاری تهران است، اما ترجیحش خوب کردن حال پانزده نشین هاست. نحوه کارش هم به این صورت است که یا خودش به محله ها و خیابان های این منطقه 15 می رود و در پارک ها و نقاط ناامن و حاشیه ای آن می چرخد و آسیب دیدگان را شناسایی و کوشش می نماید زندگی به تاراج رفته شان را به آنها برگرداند یا اینکه به علت سال ها کار و معتمد محله شدن، خود اهالی به او زنگ می زنند و از او راه حل می جویند.

خواندنی های بیشتر را اینجا دنبال کنید

قصه یک سقوط

با هزار آرزو و امید لباس عروس پوشیدم و با یک وکیل ازدواج کردم. چند ماه همه چیز خوب بود. تا زمانی که متوجه شدم همسرم که برای تشکیل یک خانواده تازه به او دل بسته بودم معتاد به شیشه است. راضیه که نه می خواهد اسمش و نه تصویرش در جایی کار گردد، وقتی به اینجا می رسد، چشمانش را می بندد. مرور کابوس های زندگی به فنارفته آنقدر برایش عذاب آور است که ضروری است به او فرصت بدهم خودش را پیدا کند و ادامه صحبت را پی بگیرد. بالاخره سکوت طولانی اش که می شکند: جهان بر سرم آوار شد. انگار از طبقه هفتم آسمان با سر سقوط آزاد کردم. ضربه روحی سنگینی که به گفته راضیه، چنان او را در هم شکست که 3 سال طول کشید تا توانست وجودش را ذره ذره از گوشه وکنار جمع کند و دوباره سر پا گردد.

می گوید: تا مدت ها اعتیاد همسرم را از خانواده پنهان می کردم. بعدها خودم برایش مواد می خریدم. بعدتر هم همراه او مصرف می کردم تا شدم معتاد شیشه ای. کوشش خانواده برای ترک که نتیجه نمی دهد راضیه را طرد می نمایند و این می گردد آغاز کارتن خوابی راضیه در پارک ها و آشنایی اش با نیکخواه: این بانوی دوست داشتنی، 3 ماه، هر روز 3-4 ساعت، شاید هم بیشتر، دقیق یادم نیست، می آمد به همان پارک. با من حرف می زد. لباس و غذا می آورد. تا اینکه به او اطمینان پیدا کردم. راضیه مواد را ترک نموده، کسب وکار کوچکی به راه انداخته و همراه با فرزندش که الان 15 ساله است به سلامت زندگی می نماید.

حال دلم خوب است

نیکخواه برای رسیدن به هدفش، یعنی ایجاد فرصت برای کسانی که زندگی روی بدش را به آنها نشان داده، راه حلهای متفاوتی دارد: در این سال ها که در این کار تجربه پیدا نموده ام و با دردهای مردم آشنا شده ام می دانم با هر مسئله ای چه رفتار و برخوردی داشته باشم. البته او در این مسیر تنها نیست؛ خودش هم می گوید: اگر دارم کاری را پیش می برم از حمایت دوستانی که طی سال ها همدیگر را پیدا نموده ایم بهره می برم. مطمئنا این آسیب ها را یک نفر با یک راه حل نمی تواند رفع کند.

خاطرات تلخ و تکان دهنده و شیرین و به یادماندنی بسیاری دارد، اما خودش معتقد است که زندگی بخشیدن حتی به یک نفر، باعث شده هیچگاه ناخوشی ها در ذهنش بزرگ نماند و احوالاتش را دگرگون نکند: جوانی بود که به علت ورشکستگی پدر و به هم ریختن حال روحی مادرش در زندگی دچار دردسرهایی شده بود که در نهایت این موقعیت واقعا سخت او را به سمت اعتیاد برد. به او یاری کردیم و به زندگی برگشت، کار پیدا کرد و ازدواج کرد و الان به افرادی که گذشته ای شبیه به او دارند مشاوره می دهد. به تاکید می گوید: همین کافی است که سال های سال حال دلم خوب باشد.

...همه آرزوی من

سال ها درگیر بودن در مسائل و آلام جورواجور مردم و فقط رنج و درد آنها را تماشا نیکخواه را آزار نمی دهد، مگر زمانی که پای بچه ها به میان بیاید. می گوید: باید روی بچه ها سرمایه گذاری کرد. وقتی از کودکی از افراد جامعه حمایت گردد، در بزرگسالی مسائل آنها را از پا در نمی آورد.

نیکخواه یک آرزو دارد و آن اینکه در حوزه آسیب های اجتماعی افراد دلسوز و متخصص فرصت و قدرت عرض اندام داشته باشند.

منبع: همشهری آنلاین

به "قهرمان محله ، شنیدن آرزوی زنی که کارتن خواب ها را نجات می دهد ، ماه ها کوشش و گفت وگو به امید لحظه شگفت انگیز آزادی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "قهرمان محله ، شنیدن آرزوی زنی که کارتن خواب ها را نجات می دهد ، ماه ها کوشش و گفت وگو به امید لحظه شگفت انگیز آزادی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید